Go to Homepage

انتظار، مذهب اعتراض

بخش ۲

دکتر علی‌ شریعتی



Print

زندگى نامه
شریعتی در یک نگاه
فهرست مجموعه آثار
كتب و مقالات
سخنرانى‌ها
اشعار
انتشارات
گالرى عكس‌ها
ویدئو و صوتى‌
دفتر يادبود
كاوشگر سايت
تماس
صفحه اوّل
English Site

روحانيون ما هم، از آن رو كه معتقدند كه هر فكري كه در متن مذهب باشد، يعني از طريق قرآن، سنت و يا روايت امام رسيده باشد، حقيقت است، از نظر آنها هر مسأله‌ای كه «مستند» باشد، «حقيقت» است و بنابراين، در اين راه نيز كاري كه كرده‌اند و يا مي‌كنند محدود به اثبات اين اصل است كه عقيده به «مهدي موعود»، منقول است و منصوص، وناچار معقول است و مقبول، چه، اسلام و تشيع حقيقت مطلق است و بنابراين هر چه را كه يقين كرديم از اسلام و تشيع است، حقيقت يقيني است و پذيرفتني، و اين است كه كوشيده‌اند تا با تفسير برخي از آيات قرآن و نقل احاديث نبوي و روايات منقول از ائمه و اثبات اينكه اين تفسيرها و سند اين نقل‌ها درست است، پايه‌های اين عقيده را در ايمان مردم استوار سازند و مردم را‌‌ـ بي‌آنكه لزومي باشد تا مستقلاً به تجزيه و تحليل عقلي و استدلال علمي و توجيه اجتماعي و تاريخي آن بپردازند‌‌ـ بدان معتقد سازند.

اما، «مذهبي‌های متجدد» درجامعه ما‌‌ـ چه آنهايي كه تحصيلات قديمه دارند و چه آنهايي كه داراي تحصيلات جديد هستند و يا هر دو‌‌ـ ، اخيراً راه سومي را پيش گرفته‌اند تا از همان راه روشنفكران غير مذهبي به اثبات اين اصل مذهبي نائل آيند، يعني با همان استدلال علمي مادي امروز‌‌ـ كه تحصيلكرده غير مذهبي را به انكار اين عقيده كشانده است‌‌ـ به اثبات آن بپردازند و يك امر غيبي و عقيده تعبدي را جنبه علمي و تعقلي بخشند و بر اين اساس به تازگي آثاري هم منتشر كرده‌اند و به حمله روشنفكرهاي تحصيلكرده غير مذهبي جواب مي‌دهند، امانه به انتقاد «ضد اجتماعي بودن» اين فكر، بلكه به انتقاد «ضد علمي بودن» آن، يعني، بر اساس علوم جديد، مثل فيزيولوژي و بيولوژي يا زيست شناسي، اثبات مي‌كنند كه يك فرد انساني، امكان دارد بيش از هزار سال، دو هزار سال، سه هزار سال، و بيشتر زندگي كند و بر اين اساس، اعتقاد به عمر طولاني چند هزار ساله امام زمان را در همين زندگي و همين زمين ممكن و علمي تلقي مي‌نمايند.

به چه دليل! به دليل اینکه اين اصل راثابت مي‌كنند كه اساساً علم امروز عدد ثابتي را براي عمر طبيعي انسان معين نكرده است. از علوم زيست شناسي يا وظايف الاعضا و يا علوم ديگر مربوط به انسان، هيچ كدام برنمي‌آيد كه مدت زمان عمر انسان و حد نصاب سال‌های زندگي وي ثابت است و ممكن نيست از اين سال هيچ موجود انساني بيشتر زيست كند. يعني هيچ وقت علمای فیزیولوژی یا بیولوژی در دنیای امروز- چه علمای مادی و چه علماي مذهبي‌‌ـ نگفته‌اند كه عمر انسان ممكن نيست از ۱۵۰ یا ۱۶۰ يا ۲۰۰ سال بالاتر برود، عمر نهايي يك انسان معين نيست. در سرزمين ما، گرچه معدل سن افراد مثلاً ۴۵ است، يعني افراد غالباً ميان ۳۵ تا ۵۵ مي‌ميرند اما به اين معني نيست كه كسي از ۵۵ بالاتر نمي‌رود، زيرا در اروپاي شمالي سن متوسط حدود ۸۰ سال است اما بعضی‌ها تا ۱۰۰ یا ۱۱۰ سال هم زندگی می‌کنند ولی باز هم نمي‌توان گفت كه در اروپاي شمالي دیگر ممكن نيست كه سن كسي از ۱۱۰ سال بالاتر برود.

نمونه‌ای وجود دارد و در مطبوعات هم منتشر شده و خبرش به گوش همه رسيده است كه مثلاً در قفقاز يا مغولستان و در آمريكا يا آفريقا پيرمردي ۱۲۷ سال زندگي كرده، ديگري تا ۱۳۰ سال و آن يكي تا ۱۳۵ و ديگري در جاي ديگر، تا ۱۴۰ سال، اما اينكه پيرمردترين انسان شناخته شده معاصر ۱۴۰ سال عمر كرده است، اين اصل را ثابت مي‌كند كه ديگر ممكن نيست كسي مثلاً ۱۴۱ سال هم عمر كند؟ هرگز!

پس حال كه ممكن است ۱۴۱ سال هم داشته باشد، به چه دليل نمي‌تواند ۱۴۵ سال، ۱۵۰ سال، ۱۵۱ سال هم كسي عمر كند؟ بر اين اساس، چون نمي‌توانيد بر روي يك عدد معين توقف كنيد و بگوييد يك روز هم از آن بيشتر محال است، به چه دليل دويست و سيصد و هزار و بيشتر محال باشد؟

دليل ديگري كه مي‌آورند عمر شخصيت‌های تاريخي يا مذهبي است، چنانكه در متون و نصوص اسلامي و غير اسلامي آمده، مانند سليمان كه سيصد يا ششصد سال و نوح كه به تصريح قرآن ۹۵۰ سال در ميان قومش درنگ نمود؛ حال با اين مدت عمر كرده است، يا نهصد و پنجاه سال به دعوت قومش اشتغال ورزيده است، مهدي موعود هم مي‌تواند از نظر علوم طبيعي امروز بيش از هزار سال عمر كند.

بدين گونه است كه فضلاي مذهبي كه با مسائل علمي و انتقادات غير مذهبي‌های زمان بيش و كم تماس دارند استدلال مي‌كنند كه امام زمان، كه به عقيده شيعه از چشم‌ها پنهان است اما در ميان مردم و روي همين زمين از ۱۲ قرن پيش تا كنون زنده مانده و زندگي عادي دارد عمرش يك عمر طبيعي است و با علوم امروز سازگار است و نيازي نيست كه آن را به يك معجزه خارق العاده تلقي كنيم يا اصلاً منكر شويم.

امام

اما مذهبي‌های عادي‌‌ـ چنانكه گفتم‌‌ـ هيچ لزومي نمي‌بينند كه اعتقاد به عمر طولاني امام زمان را با اصول و قوانين زيست شناسي جديد توجيه كنند، آنها معتقدند كه خداوند چنين رسالتي را به فردي از انسان واگذار كرده و براي انجام رسالتش استعداد زنده ماندن بيش از عمر بشر معمولي را به او عطا كرده و بنابراين اراده خداوند است و خدا بر هر كار توانا است و توجيه فيزيولوژي و بيولوژيك آن لازم نيست. اعتقاد به امام زمان در اين گروه آخري كه مذهبي‌هایی هستند كه نمي‌خواهند معتقداتشان را با اصول علمي جديد توجيه كنند، خيلي روشن است و آن اينكه امام زمان از ذريه پيغمبر اسلام و به طور دقيق فرزند امام حسن عسگري‌‌ـ امام يازدهم شيعي‌‌ـ و يكي از اوصياء به حق پيغمبر است كه به نام، او را پس از خودش در فهرست اسامي ۱۲ تن نام برده است كه به دنيا آمده و بعد غايب شده است، غيبت كرده است، نه از دنيايي مادي و از بين چشم‌ها، او را «نمي شناسند» اما «مي بينند». شايد بسياري ديده‌اند و هم اكنون در كوچه و بازار مي‌بينند! اما بازش نمي‌شناسند. این غیبت از چشم‌ها، نه از ماده، نه از طبیعت و نه از زمین. این است كه بر خلاف عيسي كه بنابر مشهور به آسمان رفته و سوشيانت كه به عقيده پيروانش در عالم ديگر است و امام محمد حنفيه كه در كوه رضوي مخفي است1، مهدي موعود در ميان مردم زندگي عادي دارد و همه او را مي‌بينند اما نمي‌شناسند.

اما دو دوره غيبت داشته است: اول غيبت صغري (كوچك) كه در اين دوره چهار «باب» يا «نايب خاص»‌‌ـ كه اختصاصاً خودش تعيين كرده‌‌ـ واسطه ميان او و شيعيان بوده‌اند.

دوم: پس از اين دوره و پس از مرگ چهار نايب خاص، دوره «غيبت صغری» (كه مدتش عمر يك نسل است) تمام شده و «غيبت كبري» (بزرگ) فرا رسيده است كه اكنون، دراين دوره هستيم. در اين دوره ديگر «باب» يعني واسطه ورود و تماس، يا «نايب خاص»‌‌ـ يعني نماينده ويژه يا كسي كه به جاي امام كار مي‌كند و با مردم تماس دارد و به دست امام منصوب شده‌‌ـ وجود ندارد و تنها راه تماس مردم، با او كه رهبر است و زنده و حاضر «نايب عام» است.

اين نايب عام را كي انتخاب مي‌كند؟ برخلاف آن چهار تن كه امام آنها را شخصاً نصب كرده، اينان را مردم با كمك اهل خبره انتخاب مي‌كنند؟ چگونه انتخاب مي‌كنند؟

در اينجا يك مسأله بسيار اساسي و حساس مطرح مي‌شود. مسأله‌ای كه از نظر تاريخي و بخصوص از نظر اجتماعي و سياسي و هم از نظر فكري و مرامي سخت عميق و شگفت آور است و در عين حال، مثال بسيار روشني است كه تشيع را تا چه حد وارونه كرده‌اند و اين پوستين را از رويه ديگري‌‌ـ كه بدمنظره و ترس آور و زشت و بيزار كننده است (و اين رويه ديگري خودشان است)‌‌ـ بر اندام روح و انديشه و شعور و احساس و جهان و زندگي ما پوشانده‌اند!

در عصر غيبت كبري، يعني دوران نامحدود تاريخي كه از قرن سوم هجري آغاز مي‌شود و تا خدا بخواهد ادامه دارد، شيعه يك فلسفه سياسي و مكتب اجتماعي ويژه‌ای پيدا مي‌كند كه به همان اندازه كه امروز منحط وذلت آور و ضد مردم و نسبت به انسان و اراده و آزادي و انديشه انساني اهانت آميز و نفي كننده مسؤوليت‌های اجتماعي و يأس آور و تسليم بار نشان داده مي‌شود. و، جز براي توده سربه زيري كه عمل مي‌كنند اما فكر نمي‌كنند و مي‌پذيرند ولي نمي‌فهمند، اساساً قابل دفاع نيست، آري، درست به همين اندازه، مترقي و عزت آور و مردمي و نسبت به انسان و اراده و آزادي و انديشه انساني حرمت آميز و تثبيت كننده مسؤوليت‌های اجتماعي و بخشنده خوش بيني تاريخي و استقلال عقلي و روحي است:

با آغاز دوران غيبت بزرگ، و خاتمه كار نواب انتصابي‌‌ـ كه امام به وسيله آنها، در نهان، بر مردم خويش حكم مي‌راند، و مردم، از طريق اين باب‌های تعيين شده، با شخص رهبر تماس داشتند و وظيفه اجتماعي خود را از او كسب مي‌كردند و حقيقت اعتقادي مذهب خويش را از او مي‌پرسيدند‌‌ـ رابطه قطع مي‌شود و مسؤوليت امام به مردم واگذار مي‌شود و دوران انتصاب پايان مي‌گيرد و عصر «انتخاب» فرا مي‌رسد.

«توقيع» مشهور (فرمان) امام‌‌‌ـ كه پيش از ورود به دوران «غيبت بزرگ» صادر شده است‌‌ـ نظام ويژه‌ای را كه جانشين نظام «امامت» مي‌شود بدين گونه اعلام مي‌دارد:

«اما الحوادث الواقعه، فارجعوا فيها الي رواه احاديثنا، فانهم حجتي عليكم و انا حجه الله عليهم.»

اما اينها چه كساني اند؟ و چگونه و چرا انتخاب مي‌شوند؟

ضوابط و شرايط انتخاب آنان را امام صادق براي توده مردم اعلام كرده است:

«اما من كان من الفقهاصائناً لنفسه، حافظاً لدينه، مخالفاً لهواه، مطيعاً لامر مولاه، فللعوام ان يقلدوه.»

و اين هم طبيعي است و هم منطقي و هم ضروري.

تقليد نه تنها با تعقل ناسازگار نيست بلكه، اساساً كار عقل اين است كه هر گاه نمي‌داند، از آنكه مي‌داند تقليد مي‌كند و لازمه عقل اين است كه دراينجا خود را نفي نمايد و عقل آگاه را جانشين خود كند. بيمار خردمند كسي است كه در برابر طبيب متخصص خردمندي نكند، چه، خردمندي كردن در اينجا بي‌خردي است و اقتضاي تعقل تعبد است و تقليد. مهندس، طبيب، حقوقدان و رهبر يک تشكيلات انقلابي يا حزبي، هميشه تربيت شده‌ترين و فهميده‌ترين افراد را در ميان مراجعان و اعضاء خود مطيع‌تر و مجري‌تر از همه یافته‌اند. زیرا شعور، این فضیلت علمی و عقلی را به آنان آموخته است که ابراز فضل در آنچه نمي‌دانند فضولي است و اين شيوه عقل است كه دريك رشته علمي، از متخصص تقليد كند و اين قانوني است كه در همه رشته‌های زندگي جاري است و هر جامعه‌ای كه پيشرفته‌تر و متمدن‌تر است، اصل تقليد و تخصص در آن استوارتر و مشخص‌تر است.

بنابراين مي‌بينيم كه در اين دوره غيبت كبري يك نظام انتخاباتي خاص به وجود مي‌آيد و آن يك انتخابات دمكراتيك است براي رهبر، اما يك دموكراسي آزاد نيست، گرچه اين انتخاب شونده به وسيله «مردم» انتخاب مي‌شود، اما در برابر «امام» مسؤول است. و در برابر مردم نيز، بر خلاف دموكراسي كه منتخب به وسيله «مردم»، فقط در برابر «خود مردم» كه انتخاب كنندگان و موكلين او هستند مسؤول است.

اين است كه مردم «نايب عام» را خودشان، با تشخيص و آراي خودشان، بر اساس اين ضوابط انتخاب كرده و رهبري او را مي‌پذيرند، و او را جانشين امام تلقي مي‌كنند، و اين جانشين امام در برابر امام و مكتب اومسؤول است يعني بر خلاف نماينده‌ای كه با نظام دمكراتيك انتخاب شده، مسؤول اين نيست كه ايده‌ها و ايده‌آل‌ها و نيازهاي مردمي كه او را انتخاب كرده‌اند برآورده كند، بلكه مسؤول است كه مردم را بر اساس قانون و مكتبي كه امام رهبر و هدايت كننده آن مكتب است هدايت كرده و آنها را بر اساس آن مكتب تغيير و پرورش دهد.

البته اين انتخاب كه يك انتخاب مقيدي است، به اين معني نيست كه همه مردم بيايند رأي بدهند و هر كس شماره آرائش بيشتر بود به جانشيني امام منتخب شود و در مسند نيابت امام قرار گيرد، بلكه چون اين فرد يك شخصيت اجتماعي است و در عين حال يك شخصيت علمي، بنابراين توده ناآشنا با علم، خود به خود شايستگي انتخاب او را ندارند و عقل حكم مي‌كند كساني كه آگاهي و علم دارند و مي‌دانند كه عالم‌ترين و متخصص‌ترين و آشنا‌ترين فرد به اين مكتب كيست، يعني «عالم شناسان» به اين انتخاب مبادرت ورزند. و مردم هم كه خود به خود با فضلا و روحانيون و علماي مذهب خودشان تماس و به آنها اعتقاد دارند و از آنها پيروي مي‌كنند، طبعاً رأي آنها را براي انتخاب نايب امام مي‌پذيرند. و اين يك انتخاب طبيعي است، همان طور كه درباره متخصصين ديگر اين كار را مي‌كنيم، مثلاً من كه بيماري قلب دارم و شخصاً هيچ گونه آگاهي طبي ندارم، بزرگترين متخصص قلب را خودم انتخاب نمي‌كنم و معمولاً از دانشجويان پزشكي، اطباء، داروسازان و يا كساني كه آگاهي به اين مسائل دارند استخبار مي‌نمايم كه بهترين متخصص قلب كيست و بنابر اعتقادي كه به ايشان دارم رأيشان را به عنوان رأي خودم مي‌پذيرم يك نوع انتخابات دو درجه‌ای طبيعي.

اين امام، در دوره غيبت، مسؤوليت هدايت خلق و پيروانش را بر عهده علماي روشن و پاك و آگاهان بر مذهب خود مي‌گذارد تا ظهورش فرا رسد و آن هنگامي است كه رژيم‌های حاكم و نظام‌های اجتماعي در سراسر زندگي انسان‌ها به حضيض فساد رسيده باشد.

او در كنار كعبه ندا در مي‌دهد و انقلابش را از آنجا آغاز مي‌نمايد، و بعد دو نيروي عاصي بر نهضت او در زمين به وجود مي‌آيند:

يكي دجال، مرد مسخ شده افسونگري كه در دل‌ها و انديشه‌ها، اختلال و انحراف ايجاد مي‌كند و يك چشم است، با چشم چپ، كه در ميانه پيشاني دارد و شراره از آن مي‌تابد.

و ديگر مردي است سفياني كه نيرويي جمع و فلسطين و اردن را اشغال مي‌كند و از آنجا مقاومتش را در برابر اين نهضت آغاز مي‌نمايد ولي نيروي او ميان مكه و مدينه نابود مي‌شود.‬

 




كليه حقوق محفوظ ميباشددددددد